مسافرت با لیفان 620
پس از نگارش مقاله “تجربه 43000 کیلومتر رانندگی با لیفان 620 تلنت” که در آن این خودرو را از نظر فنی بررسی کرده بودم، تصمیم گرفتم این بار درباره عملکرد این خودرو در جاده و مسافرت بنویسم. |
چراکه مسافرت و جاده میتواند محک مناسبی برای آزمایش خودرو باشد و از طرف دیگر ما ایرانیان علاقه زیادی به مسافرت با خودروی شخصی داریم و نحوه عملکرد خودرو در مسافرت برای اکثر ایرانیان مهم است. هدف از نگارش این مطلب هم این است که دید ملموستری از خودرو برای خوانندگان و افراد علاقهمند به این خودرو فراهم شود.
خودروی من در حال حاضر نزدیک به 50 هزار کیلومتر کارکرد دارد که بخش اعظم آن در شهر بوده است. اما چند باری هم آن را در جاده تست کردهام که در مجموع حدود 5000 هزار کیلومتر از این عدد را شامل میشود. به منظور این که عملکرد خودرو در شرایط مختلف مورد بررسی قرار گیرد دو مسافرت را در جادههای کاملاً متفاوت و با شرایط آب و هوایی متفاوت انتخاب کرده و برای شما شرح خواهم داد. همچنین سعی خواهم کرد که به جهت اینکه این متن صرفاً حالت بیان خاطره نداشته باشد، برخی نکات فنی و تجربی را در لابهلای متن قرار دهم. به امید این که مورد توجه و پسند عزیزان و علاقهمندان قرار گیرد.
مسافرت اول: مشهد به تهران
مسافرت اولی که برای شما شرح میدهم مسافرتی از مشهد به تهران بود که در تابستان 93 انجام گردید. کارکرد خودرو در آن زمان در حدود 35 هزار کیلومتر بود و دقیقاً دو سال از تحویل خودرو میگذشت. من به دلیل گرمای هوا و آفتاب معمولاً رانندگی در تابستان را به شب موکول میکنم و این سفر نیز از این قاعده مستثنی نبود. در ساعت 5 بعدازظهر از مشهد شروع به حرکت کردم. تعداد سرنشینان 5 نفر (به همراه راننده) بود.
اولین نکتهای که در هنگام سفر با این خودرو به نظر میآید صندوق عقب بسیار جادار آن است. ظرفیت صندوق عقب این خودرو 600 لیتر است که در این کلاس و حتی کلاسهای بالاتر هم عددی بسیار بزرگ محسوب میشود. بهگونهای که با وجود قرار دادن یک چمدان به ازای هر نفر، یک سبد بزرگ، چند بسته و پلاستیک، وسایل مربوط به سفر، غذا و … باز هم صندوق عقب به اندازه کافی برای خرید چند عدد خربزه در میانه راه جا داشت! این مسئله میتواند برای ما خانوادههای ایرانی که هنگام مسافرت بار زیادی را با خود به همراه میبریم نکته مثبت و مفیدی باشد. اگر نیاز به فضای بیشتری دارید میتوانید به خواباندن صندلیهای عقب، فضایی رؤیایی برای قرار دادن وسایل ایجاد کنید.
برخلاف صندوق عقب، کابین خودرو جزو کابینهای بزرگ و جادار قرار نمیگیرد و بیشتر برای افرادی با قد متوسط طراحی شده است. در نتیجه اگر 5 نفر سرنشین بلند قد و بزرگ هیکل بخواهند مسافتی طولانی را با خودرو طی کنند قطعاً باعث خستگی و ناراحتی آنها خواهند بود. نکته بعدی نرم بودن فنرهای خودروست. بهگونهای که با قرار دادن مقداری بار در صندوق و یا نشستن 2-3 نفر در ماشین، فنرها میخوابد و از ارتفاع خودرو کاسته میشود. جالب اینجاست که این نرم بودن تأثیر خیلی زیادی در دفع ناهمواریها و ضربههای وارد به خودرو ندارد! پس دلیل استفاده از این فنرهای نرم چیست؟ شاید بهتر باشد جواب این سؤال را از مهندسان لیفان بپرسید!
با روشن شدن خودرو با توجه به اینکه معتقدم بهتر است بهجای پایین دادن پنجره خودرو، از کولر استفاده شود، کولر خودرو را روشن کرده و تا لحظه رسیدن به مقصد آن را خاموش نکردم. درواقع در طول این مسیر تقریباً هزار کیلومتری (بهجز چند توقع کوتاه برای بنزین زدن و …) کولر خودرو بلاوقفه روشن بود. یک نکته خوب دیگر در مورد این خودرو همین است که به لطف موتور 131 اسب بخاری، روشن بودن کولر و یا وجود سرنشین و بار در حد معقول و منطقی تأثیر چندانی بر کشش و قدرت ماشین ندارد. این موتور در اصل برای استفاده در لیفان X60 و 720 طراحی شده که از 620 بزرگتر و سنگینتر هستند. در نتیجه بهراحتی میتواند از پس اضافهبار و یا کولر بربیاید.
درواقع میتوان گفت که شتاب و کشش این خودرو جزو بهترینها در رنج قیمت خودش و حتی رنج قیمتی بالاتر از خودش است. به دلیل اینکه موتور 1800 سیسی تنها در ایران بر روی این خودرو نصب میشود، اعداد رسمی برای میزان شتاب آن وجود ندارد. اما طبق تستهای مالکان این خودرو توانایی رسیدن به سرعت صد کیلومتر از حالت سکون در طی حدوداً 11 ثانیه را دارد که با توجه به قیمت، کلاس و رقیبان عدد قابل قبولی است.
پس از شروع حرکت و زیاد شدن سرعت نکتهای که توجه راننده را جلب میکند این است که در سرعتهای بالا صدای سوت باد از آینه سمت راننده به گوش میرسد و با بالاتر رفتن سرعت خودرو، این صدای سوت نیز بیشتر میشود. اما این صدا چندان آزاردهنده و غیر قابل تحمل نیست. در مورد صدای موتور میتوان گفت که موتور این خودرو در حالت کار در جا بسیار بیصداست و حتی ممکن است اگر کسی برای اولین بار پشت فرمان یک لیفان بنشیند، در لحظه اول متوجه روشن بودن موتور نشود. این صدا تا دور موتور 2500 در برابر صداهای دیگر کم و قابل اغماض است. اما از دور موتور 2500 به بالا، صدا به شدت اوج میگیرد و حتی میتوان موتور آن را در بازه دور موتور 3000 تا 3500 جزو پر سر و صداترین موتورها دانست که حتی با وجود عایقکاری خوب موتور، صدای آن بهوضوح در داخل خودرو به گوش میرسد.
هرچند که صدای موتور لیفان اسپرت و جذاب است، اما تکرار طولانیمدت این صدا در جادههای طولانی میتواند باعث خستگی راننده شود. درواقع برای افراد قانونمند که با سرعتهای زیر 100 کیلومتر بر ساعت رانندگی میکنند به دلیل کمتر بودن دور موتور از محدوده پر سروصدا، صدای موتور چندان آزاردهنده نخواهد بود. اما اگر مثل من با سرعتهای بسیار بالاتر از حد مجاز رانندگی میکنید، صدای موتور را بهوضوح خواهید شنید.
در مسافرتهای بسیار طولانی مانند این مسافرت، خستگی و بیحوصلگی سرنشینان بسیار زیاد خواهد بود. یکی از چیزهایی که میتواند بهطور مناسبی جلوی خستگی و بیحوصلگی سرنشینان در سفرهای طولانی جادهای را بگیرد، سیستم صوتی و تصویری خودروست و البته لیفان حرفهای زیادی برای گفتن در این زمینه دارد. لیفان 620 بهطور استاندارد دارای یک سیستم صوتی و تصویری مجهز به مانیتور با صفحه لمسی، دوربین عقب، اتصال بلوتوث برای مکالمه و پخش آهنگ، رهیاب GPS، پخش DVD و فلش مموری و … میباشد. همچنین این سیستم از 6 بلندگو بهره میبرد که میتواند رضایت مصرفکنندگان معمولی را تأمین کند. همچنین درصورتیکه برای آن گیرنده دیجیتال نصب کنید میتواند کانالهای تلویزیون را با کیفیت خوبی پخش کند. در نتیجه برای سرنشینان بسیار سرگرمکننده خواهد بود.
همانطور که در بالا گفته شد سیستم صوتی این خودرو مجهز به رهیاب GPS میباشد. نرمافزار پیشفرض این سیستم نید است ظاهر مناسب و امکانات خوبی دارد. از جمله این امکانات نمایش دوربینهای پلیس و هشدار به هنگام نزدیک شدن به این دوربینهاست. در نتیجه من با فعال کردن این سیستم میتوانستم با خیال راحت با سرعتی بالاتر از سرعت مجاز مسیر (110 کیلومتر بر ساعت) رانندگی کنم و فقط به هنگام نزدیک شدن به دوربینها و یا ایستگاههای پلیس سرعت خود را به حد مجاز میرساندم. البته لازم به ذکر است که در حال حاضر با فعال شدن سیستم دوربینهای سرعت متوسط پلیس چنین روشهایی برای فرار از جریمه دیگر جوابگو نیست و بهتر است به منظور افزایش ایمنی و سلامتی خود و همراهان و همچنین جلوگیری از جریمه شدن توسط پلیس، سرعت مجاز در جادهها رعایت گردد.
صندلیهای این خودرو دارای روکش چرم هستند و به صورت دستی تنظیم میشوند. این صندلیها از نظر دربرگیرندگی بسیار معمولی هستند. همچنین به دلیل فضای نهچندان بزرگ کابین، ممکن است افرادی که قد بسیار بلندی دارند از ساعتهای طولانی نشستن بر روی صندلیهای این خودرو احساس خستگی کنند.
فضای داخلی خودرو جذاب است و طراحی داخلی در عین سادگی و پرهیز از شلوغی، بهخوبی انجام شده و باعث خستگی و تکراری شدن کابین نمیشود. جنس رویه داشبورد از پلاستیک نرم طوسی رنگ است. جنس پایین داشبورد از پلاستیک خشک به رنگ کرم تشکیل شده و فضای مابین این دو را نواری با طرح چوب پر کرده است که در مجموع طراحی چشمنوازی دارد.
پس از چندین ساعت رانندگی به همراه چند توقف کوچک، برای پر کردن باک بنزین و صرف شام در شهر دامغان توقف کردیم. باک این خودرو گنجایش 58 لیتر بنزین را دارد و معمولاً برای طی کردن صد کیلومتر در شهر 8.5 لیتر، در جاده 6.5 لیتر و در سیکل ترکیبی 7.8 لیتر بنزین نیاز دارد. البته در این سفر با توجه به سرعت بسیار بالا، روشن بودن دائمی کولر و بار و سرنشین بسیار زیاد، مصرف خودرو به حدود 7.1 لیتر به ازای هر صد کیلومتر رسید. لازم به ذکر است که این خودرو مجهز به کامپیوتر سفری برای محاسبه میزان مصرف سوخت و … نیست و این محاسبات به صورت دستی انجام شده است. البته در برنامه رهیاب خودرو کامپیوتر سفری وجود دارد که میتواند سرعت متوسط، بیشینه سرعت، زمان رانندگی و … را محاسبه کند.
بد نیست اشاره کنم که بهترین سوخت برای لیفان بهمانند سایر خودروهایی که ضریب تراکم بالایی دارند، بنزین سوپر است. البته این به این معنی نیست که نمیتوان باک آن را با بنزین معمولی پر کرد. اما عملکرد خودرو با بنزین سوپر با کیفیت، بهوضوح بهتر خواهد بود. متأسفانه در حال حاضر بنزینهای سوپر موجود در کشور از کیفیت بالایی برخوردار نیستند و استفاده از بنزین بیکیفیت در لیفان میتواند باعث ریپ زدن خودرو شود. در نتیجه درصورتیکه امکان دسترسی به بنزین سوپر خوب و با کیفیت وجود نداشته باشد، راهی جز استفاده از بنزین معمولی باقی نمیماند.
پس از صرف شام و استراحتی کوتاه در دامغان، در حدود ساعت 10:30 شب به جاده بازگشته و به مسیر خود ادامه دادیم.
پس از مدتی رانندگی در شب متوجه چیزی شدم که قبلاً در هنگام رانندگی در جاده با خودروهای دیگر متوجه آن نشده بودم. چیزی که پس از مدتی رانندگی در شب با لیفان متوجه آن شدم این بود که بدون اینکه من به خودروهای روبرویی چراغ بدهم و یا اینکه قصد سبقت از آنها را داشته باشم، رانندگان روبرویی خودبهخود از مسیر من کنار میرفتند و مسیر را برای من باز میکردند. حتی گهگاه راهنما زده و به نشانه اعتراض به من چراغ میدادند. پس از مدتی من علت این رفتار رانندگان دیگر را متوجه شدم. علت این بود که به دلیل نرمی فنرهای خودرو و همچنین سنگین بودن صندوق عقب، عقب خودرو پایین رفته بود و باعث شده بود که نور طبیعی خودرو سمت بالا متمایل شود. در نتیجه رانندگان روبرویی تصور میکردند که من قصد نور بالا دادن به آنها را دارم. متأسفانه این خودرو با داشتن لیست بلندی از آپشن ها، برخلاف برخی از خودروهای ارزانتر از خود از، امکان تنظیم ارتفاع نور چراغها از داخل بیبهره است. در نتیجه تنظیم ارتفاع چراغها باید به صورت دستی و با چرخاندن پیچ تنظیم ارتفاع چراغها از پشت چراغ انجام شود. در نتیجه به منظور عدم ایجاد مزاحمت برای سایر رانندگان، تصمیم گرفتم که نور اصلی خودرو را خاموش کرده و فقط با استفاده از نور چراغهای مه شکن به مسیر ادامه دهم.
با نزدیک شدن به تهران، باک خودرو را مجدداً در آخرین پمپبنزین مسیر پر کردم تا چند روزی از صفهای شلوغ پمپبنزینهای تهران راحت باشم و در نهایت در ساعت 2 بامداد به تهران رسیدم. مسافت طی شده در این سفر چیزی در حدود 1000 کیلومتر و زمان طی مسیر (با احتساب چندین توقف) حدوداً 9 ساعت بود. خودرو حدوداً 70 لیتر بنزین در این سفر مصرف کرد و در مجموع از نظر راحتی و قدرت عملکردی قابل قبول داشت.
مسافرت دوم: تهران-شمشک-دیزین-کندوان-یوش-بلده- مرزنآباد- کلاردشت-تهران
این مسافرت که با فاصله زمانی اندکی از مسافرت قبلی انجام شد از نظر مسیر، زمان حرکت، نوع جاده و میزان بار کاملاً با مسافرت قبلی متفاوت بود. در این مسافرت به دلیل مدت کوتاه سفر، بار بسیار کمی در صندوق وجود داشت اما مشابه سفر قبلی 5 نفر سرنشین (با احتساب راننده) در خودرو حضور داشتند. به دلیل پرهیز از ترافیک و گرمای هوا (که در آن روزها بهراحتی به بالای 40 درجه میرسید) تصمیم گرفتیم که این مسافرت را در صبح زود انجام دهیم. در نتیجه ساعت 6 صبح اولین پنجشنبه شهریور 93 مهیای سفر شدیم و به راه افتادیم. طبق برنامه قرار بود که یک خودروی دیگر در میدان لشگرک و خودروی دیگری که از کرج میآمد، در ابتدای جاده دیزین به ما ملحق شوند.
پس اولین توقف ما در لشگرک بود که پس از مدتی نسبتاً طولانی برای رسیدن همسفران (که خواب مانده بودند!) در حدود ساعت 8 صبح به راه افتادیم. به دلیل تأخیر در برنامه، کمی سرعت را چاشنی کار کردیم و تا فشم که به دلیل نیاز همسفران به بنزین توقف کردیم، با سرعت راندیم. من به دلیل اینکه فقط چند روز قبل از آن باک را پر کرده بودم (که در قسمت قبل به آن اشاره شد) نیازی به بنزین زدن ندیدم و در نتیجه به سمت شمشک مسیر را ادامه دادیم. سربالاییهای مسیر شمشک و بعد از آن شمشک به دیزین فرصتی مناسب برای تست کشش خودرو بود. لذا سعی میکردم که توان خودرو را به چالش کشیده و آن را در شرایط سخت تست کنم.
با فشار دادن پدال گاز لیفان، 131 اسب بخار گوش به فرمان راننده هستند و آماده هستند تا بهخوبی از پس سختترین دستورات بربیایند. شتابگیری سریع، و کشش در سربالاییها بسیار عالیست. قدرت موتور به راننده اجازه میدهد که تحت هر شرایطی برای سبقت گرفتن و افزایش شتاب حتی در سربالاییهای تند اقدام کند. این توان بالای موتور به راننده اجازه میدهد که حتی در دندههای سبک در چنین جادههایی شتابگیری کند و این مسئله نیاز به دنده معکوس را به شدت کاهش میدهد. صدای موتور که در قسمت قبل بهعنوان یک ضعف از آن یاد کرده بودم، در اینجا با حالت اسپرت و غرش مانند خود، راننده را به فشردن بیش از پیش گاز تشویق میکند. این صدای موتور در مدت کوتاه و در چنین جادههایی بسیار جذاب و گوشنواز به نظر میرسد و به هیجان و لذت رانندگی میافزاید.
البته لازم به ذکر است که به منظور ایمنی بیشتر و جلوگیری از آسیب دیدن موتور، دور موتور لیفان بهطور الکتریکی در محدوده 6000 دور بر دقیقه و بیشینه سرعت لیفان در سرعت 185 کیلومتر بر ساعت قفل شدهاند و در نتیجه با رسیدن به چنین دورهایی موتور کات آف میکند و اجازه گاز دادن بیشتر را از راننده میگیرد. حداکثر توان 131 اسب بخاری این خودرو نیز در همان دور موتور 6000 دور بر دقیقه حاصل میشود. هرچند که این خبر خوبی برای علاقهمندان به سرعتهای خیلی بالا نیست، اما شاید تصمیمی منطقی از طرف سازنده برای حفظ ایمنی و سلامتی خودرو و سرنشینان باشد.
مسئلهای که شاید نقطه ضعف لیفان در جادههای کوهستانی و پر پیچوخم باشد، هندلینگ نهچندان بالای آن است. درواقع این خودرو با داشتن سیستم تعلیق عقب یکپارچه، ارتفاع زیاد از سطح زمین، وزن کم، فنربندی بسیار نرم و فرمان بسیار نرم که در سرعتهای بالا سفت نمیشود، هر آنچه که برای داشتن هندلینگی پایین لازم است را در اختیار دارد! البته عملکرد سیستم تعلیق در جلوگیری از انحراف خودرو در پیچها مناسب است. اما وجود مسائلی مانند حرکات عرضی بدنه و ایجاد احساس نا امنی در سرعتهای خیلی بالا، باعث میشود که نتوانیم نمره خیلی خوبی به هندلینگ آن بدهیم. البته در کمال تعجب در این رنج قیمت خودروهای بسیار پرفروشی حضور دارند که هندلینگ آنها حتی از لیفان هم ضعیفتر است! در نتیجه هندلینگ لیفان را میتوان در این رنج قیمت متوسط توصیف کرد.
پس از حصول رضایت از قدرتنمایی لیفان در سربالاییهای مسیر شمشک به دیزین، نوبت به تست ترمزها در سراشیبی به سمت دیزین بود. بهطور کلی ترمز لیفان در ترمزهای شدید و ناگهانی عملکرد خوبی دارد و سیستم ABS هم به موقع و به شکل مؤثری ایفای نقش میکند.
با طی شدن این مسیر پر پیچوخم، در ابتدای جاده دیزین توقف کردیم تا سایر همراهان نیز به ما بپیوندند. سپس بهاتفاق صبحانه را در کنار رودخانه صرف کرده و راهی جاده شدیم. با رسیدن به کندوان یکی دیگر از آپشن های این خودرو یعنی اتولایت (روشن شدن خودکار چراغها با توجه به نور محیط) خودنمایی کرد. این آپشن در جادههای کوهستانی که تعداد زیادی تونل در آنها وجود دارد بسیار مفید است. چراکه با رسیدن به تونلها بهطور خودکار چراغ خودرو را روشن کرده و با پایان تونل آنرا خاموش میکند. در نتیجه دیگر امکان ندارد که به دلیل فراموشی راننده با چراغ خاموش وارد تونل شده و یا اینکه پس از خارج شدن از تونل چراغ خودرو روشن بماند.
توقف بعدی ما در ابتدای جاده یوش بود. جایی که به پیشنهاد یکی از همراهان که قبلاً این جاده را دیده بود، قرار شد که برای دیدن زیباییهای مسیر تا روستای یوش (زادگاه نیما یوشیج) برویم و سپس به جاده اصلی برگردیم و به مسیر خود ادامه دهیم. این جاده، جادهای پر پیچوخم و کوهستانی است که از امکانات ایمنی مانند گاردریل بیبهره است اما با مناظر طبیعی چشمنواز و بکر خود میتواند تجربه جالبی از سفر را در خاطر مسافران باقی بگذارد.
در این مرحله با توجه به خلوتتر شدن مسیر امکان حرکت در سرعتهای بالاتر نیز فراهم شد. در نتیجه با بالا دادن پنجرهها و روشن کردن کولر خودرو، سرعت ماشین را افزایش داده و کوهها و تپهها را با سرعت زیاد طی کردیم. در این بین باز هم قدرت موتور لیفان خود را نمایان میکرد. بهطوری که اکثر این مسیر با دنده 5 و بدون نیاز به دنده معکوس طی میشد و فقط در سراشیبیها به منظور کنترل سرعت خودرو و کم شدن نیاز به ترمز از دنده معکوس استفاده میکردم. در این بین یکی از همراهان به من هشدار داد که استفاده از دنده معکوس بهجای ترمز گرفتن میتواند عمر تسمه تایم خودرو را کاهش دهد و بهتر است تسمه تایم خودرو را زودتر از موعد عوض کنم. پاسخ من به این هشدار یک لبخند و بیان این نکته بود که لیفان بهجای تسمه تایم از زنجیر تایم بهره میبرد. در نتیجه مشکلات تعویض تسمه تایم و پارگی و مخارج آن را ندارد. البته استفاده از زنجیر یکی از علل عمده صدای زیاد موتور مخصوصاً در دورهای بالاست.
پس از حدوداً یک ساعت به یوش رسیدیم و توقفی در آن مکان زیبا و چشمنواز داشتیم. در حین توقف بحثی برای ادامه مسیر بین همراهان درگرفت. اکثر همراهان موافق با بازگشت طبق قرار قبلی بودند. اما شخصی که پیشنهاد آمدن به این مسیر را داده بود و این جاده را قبلاً دیده بود، پیشنهاد داد که همین مسیر را ادامه داده و از بلده به سمت رویان برویم و از آن جاده به سمت مرزنآباد حرکت کنیم. وی مدعی شد که از بلده تا رویان راهی نیست و قبلاً در عرض 10 دقیقه این مسیر را طی کرده است! اما این سخن چندان عجیب مینمود که برای روشن شدن حقیقت دست به دامان GPS لیفان شدیم تا فاصله باقیمانده را محاسبه کند. طبق محاسبه GPS مسیر باقیمانده ما تا رویان نزدیک به 90 کیلومتر بود که در چنین جادههایی حداقل دو ساعت طول خواهد کشید! بحث اصرار ما و انکار ایشان بهجایی نرسید تا در نهایت برای اثبات درستی حرف خود و همچنین دیدن این جاده زیبا و جاذبههای طبیعی و انسانی آن از جمله جنگل آب پری و امامزاده بیژن با ادامه این مسیر موافقت کردیم.
پس با علم به این که راهی طولانی در پیش داریم، به سرعت راهی شدیم و با گذر از بلده وارد جاده رویان شدیم. جادهای که از بلده به سمت رویان میرود ارتفاع بسیار بالایی دارد و در بالاترین قسمت تا 3200 متر ارتفاع از سطح دریا ارتفاع میگیرد و سپس به سمت رویان و دریای مازندران سرازیر میشود. پس از طی مسافت زیادی و با توجه به این که معلوم شد سخن همراه ما چندان منطبق با حقیقت نبوده، دوباره توقف کردیم تا به بررسی اوضاع بپردازیم. در این توقف آن شخص عنوان کرد که میتوان نرسیده به رویان، از جادهای که به سمت غرب میرود به سمت کجور رفت و از آنجا به مرزنآباد رسید. مزیت این مسیر نسبت به رفتن به رویان و بعد از آن چالوس و نهایتاً مرزنآباد این بود که طول مسیر کمتر میشد. اما این مسیر دوباره وارد جنگل و کوهستان میشد و ارتفاع میگرفت که سرعت حرکت را پایین میآورد. در نهایت این مسیر انتخاب گردید و به راه خود ادامه دادیم.
پس از طی مسافتی GPS که در حال حاضر مطمئنترین راهنمای ما بود اعلام کرد که باید به داخل جادهای که در سمت چپ ما بود برویم. با گام نهادن به آن جاده وارد مسیری طولانی از جنگلهای سبز و زیبا و بعد از آن دشتهای مرتفع فراخ شدیم. با توجه به این که ساعت از 2 بعدازظهر هم گذشته بود و ساعتها مشغول حرکت در جادههای پیچ در پیچ بودیم، کمکم کودکان شروع به بیحوصلگی و بیتابی میکردند. به نظرم رسید که با باز کردن سانروف خودرو میتوان مدتی آنها را سرگرم کرد و نتیجه هم فراتر از انتظار بود! درواقع رقابتی برای بیرون بردن سر از دریچه سانروف و استفاده از هوای جنگل که به سرعت به صورت میخورد درگرفت و توانست مدت زیادی باعث سرگرمی و شادی همراهان باشد.
کجور آخرین توقفگاه ما در این مسیر بود و پس از چند دقیقه توقف در آنجا، درحالیکه کمکم خستگی و گرسنگی در حال غلبه بر ما بود، با تمام سرعت به سمت مرزنآباد حرکت نمودیم. با گذر از مجاورت کندلوس و طی مسافتی، بالاخره وارد جاده چالوس شدیم. در اینجا به دلیل کم شدن ارتفاع یکی از نقاط ضعف مهم لیفان در حال نمایان شدن بود. ساعت حدوداً 4 بعدازظهر بود و در یکی از گرمترین روزهای سال قرار داشتیم. در نتیجه نیاز اساسی به کولر خودرو احساس میشد. اما سرمایش و پرتاب باد کولر لیفان اصلاً راضیکننده نبود. بهگونهای که سرنشینان عقب ترجیح میدادند در هوای حدوداً 40 درجه و نسبتاً مرطوب آن منطقه، پنجره خودرو را باز کنند و از هوای بیرون استفاده کنند! من در مقاله قبلی کولر لیفان را با کولر پراید مقایسه کرده بودم. اما این مسئله با اعتراض برخی مالکان لیفان همراه شده بود. حقیقت این است که ممکن است اندکی کولر آن از کولر پراید بهتر باشد، اما این اصلاً برای خودرویی با قیمت و ویژگیهای لیفان راضیکننده نیست. بهطور کلی نمیشود در هوای بیش از 35 درجه سانتی گراد بر روی کولر لیفان حساب چندانی باز کرد!
با رسیدن به مرزنآباد و ارتفاع گرفتن به سمت کلاردشت طبیعتاً هوا تا حدودی بهتر شد و به هر ترتیب به کلاردشت رسیدیم. در بدو ورود به کلاردشت من با توجه به اینکه احتمال میدادم که در مسیر برگشت به بنزین نیاز پیدا کنیم و با در نظر گرفتن شلوغی پمپبنزینها در مسیر برگشت، در پمپبنزین کلاردشت باک خودرو را پر کردم (که با توجه به این که همراهان ما در مسیر برگشت نزدیک به یک ساعت در پمپبنزین معطل شده بودند کار بسیار عاقلانهای بود). در نهایت با توقف در میدان کلاردشت مایحتاج لازم برای اقامت کوتاهمان را فراهم کردیم و بالاخره در حدود ساعت 5 بعدازظهر به ویلا رسیدیم.
صبح روز بعد، پس از استراحت شبانه و تجدیدقوا، تصمیم گرفتیم که به جنگل مازیچال برویم. جنگل مازیچال که در یکی از ارتفاعات مجاور کلاردشت واقع است، مکانی بکر و بسیار زیباست. درختان تنومند و سر به فلک کشیده جنگل، در کنار چشماندازهای بینظیر، آن را تفرجگاه خوبی برای علاقهمندان به طبیعت بدل کرده است. مسیر رسیدن به این جنگل پس از 2-3 کیلومتر آسفالت تبدیل به جاده خاکی پردستاندازی میشود که رسیدن به آخر این مسیر برای خودروهای معمولی اندکی دشوار است. هرچند که لیفان با توجه به ارتفاع زیاد از سطح زمین مشکل خاصی برای پیمودن این مسیر نداشت، اما به دلیل ارتفاع کم خودروی همراهان، فقط توانستیم چند کیلومتر از مسیر را طی کنیم و در نهایت در گوشهای از جنگل توقف کرده و مشغول لذت بردن از نعمتهای خدادادی شدیم.
پس از برگشت از جنگل، فقط به اندازه صرف نهار و استراحتی کوتاه وقت داشتیم. چراکه نگران شلوغی جاده چالوس در عصر جمعه بودیم. در نتیجه وسایل را جمع کرده و از ویلا خارج شدیم و به سمت مرزنآباد حرکت کردیم. همانطور که قبلاً هم گفتم همراهان ما مدتی طولانی در صف پمپبنزین کلاردشت معطل شدند. سپس با رسیدن به مرزنآباد با ترافیک سنگینی روبهرو شدیم که باعث شد حدوداً یک ساعت در خود مرزنآباد وقت ما گرفته شود. پس از خلاص شدن از ترافیک سنگین مرزنآباد، ترافیک نیمه سنگین تا سیاهبیشه وجود داشت. پس از آن و با یکطرفه شدن مسیر، فرصتی پیش آمد تا دوباره لیفان قابلیتهای خود را در مسیرهای سربالایی ثابت کند. در اینجا باز هم میتوان گفت که کشش این خودرو در سربالاییها حتی با وجود روشن بودن کولر و داشتن 5 سرنشین، قطعاً یکی از بهترینها در این کلاس و در این رنج قیمت و حتی رنج قیمتهای بالاتر است. در نهایت پس از یک توقف در کندوان که به منظور خداحافظی از سایر همراهان انجام شد، مسیر خود را به سمت تهران در پیش گرفتیم و در نهایت در حدود ساعت 1 بامداد به تهران رسیدیم. بدین گونه این سفر نیز به پایان رسید.
در پایان لازم میدانم مطالب عنوان شده را جمعبندی کرده و چند نتیجه که از رانندگی نزدیک به 50 هزار کیلومتر با این خودرو دارم را عنوان کنم.
لیفان 620 خودرویی است که نسبت به قیمت خود موتوری بسیار قدرتمند، امکاناتی بالا، ظاهری زیبا و بهروز و فضای بار بسیار زیادی در اختیار دارد. در طرف مقابل، هندلینگ نهچندان بالا، کولر ضعیف، کیفیت رنگ پائین و صدای موتور بلند در دورهای بالا ایرادات اصلی این خودرو میباشند. طبق تجربهای که از ارتباط نزدیک با بیش از 200 نفر از مالکان لیفان دارم میتوانم بگویم که این خودرو بهمانند بسیاری خودروهایی که در این رنج قیمت در کشور ما مونتاژ میشوند ممکن است بهطور شانسی ایرادات مونتاژی داشته باشد که مالک باید در سرویس اولیه و سایر سرویسها اقدام به رفع آنها بکند. البته بهطور کلی این ایرادات هیچگاه آنقدر بزرگ نیستند که مشکلی اساسی برای مالک فراهم آورند. بلکه بیشتر مربوط به قطعات تزئینی و نهچندان مهم میباشند. به نظر من این خودرو میتواند هم برای جوانان و هم برای خانوادهها چه برای استفاده شهری و چه جادهای، خودروی مناسبی باشد. بهخصوص اگر کسی از محصولات تکراری و قدیمی خودروسازان وطنی به تنگ آمده باشد و بخواهد تجربه خودرویی متفاوت و با ظاهر و امکاناتی جدید را داشته باشد، من این خودرو را به وی توصیه میکنم. اما اگر میخواهید خودرویی داشته باشید که هیچگاه پای شما را به نمایندگی باز نکند و علاقه چندانی به آپشن های جدید و ظاهر آن ندارید، شاید این خودرو بهترین انتخاب برای شما نباشد.
علیرضا رحیقی- اردیبهشت 1394